English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8168 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suntan U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans U قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tannage U قهوهای در اثر اشعه افتاب
the sun had parched his skin U افتاب پوست تنش را سوزانده بود
tan U باحمام افتاب پوست بدن راقهوهای کردن
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph U گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
browned U قهوهای
brownest U قهوهای
browning U قهوهای
Br U قهوهای
browns U قهوهای
browner U قهوهای
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
By a happy coincidence. U دراثر حسن تصادف
windbound U متوقف دراثر باد
to fog off U دراثر رطوبت پوسیدن
browning U قهوهای کردن
brownest U قهوهای کردن
browner U قهوهای کردن
browned U قهوهای کردن
embrown U قهوهای کردن
browns U قهوهای کردن
furnace brown U قهوهای کوره
lignite U ذغال قهوهای
brown U قهوهای کردن
lignite U زغال قهوهای
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
electrocution U کشتن یا مرگ دراثر برق
to d. in one's bed U دراثر پیری یا بیماری مردن
ether extract U ماده الی محلول دراثر
groused U نوعی رنگ قهوهای
grousing U نوعی رنگ قهوهای
grouse U نوعی رنگ قهوهای
dun U رنگ قهوهای کمرنگ
brownish U مایل به قهوهای یاخرمایی
auburn U قهوهای مایل به قرمز
nut brown U رنگ قهوهای فندقی
brown iron ore U سنگ اهن قهوهای
grouses U نوعی رنگ قهوهای
frost hoil U ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
malacone U نوعی زرقون یازرگون قهوهای
tan U مازویی قهوهای مایل به زرد
malacon U نوعی زرقون یازرگون قهوهای
mahogany U رنگ قهوهای مایل به قرمز
tan U برنگ قهوهای وسبزه دراوردن
taupe U رنگ خاکستری مایل به قهوهای
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
sea fire U شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره
strain hardening U سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
photoglyph U صفخهای که دراثر روشنایی حکاکی شده باشد
cacogenesis U فساد نژادی دراثر حفظ وابقاء صفات بد
lunitidal U وابسته بحرکت جزر ومد دراثر ماه
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
terra cotta U گل صورت سازی قرمز مایل به قهوهای
sienna U انواع خاکهای قهوهای مایل به زرد
sympathetic detonation U انفجاری که دراثر انفجار مواد منفجره دیگررخ میدهد
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
moraine U سنگ وخاکی که دراثر توده یخ غلتان جابجاوانباشته شود
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
windage U کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
fudging U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
beige U رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
fudges U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudge U نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
propolis U ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
form utility U کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
downwash U زاویه انحراف هوا بطرف پایین دراثر برخورد با یک ایرفویل
manila paper U یک نوع کاغذ محکم برنگ زرد مایل به قهوهای
hematin U ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
kraft U کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
hunting U حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
hottentot U یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
evangelical U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hydrofoils U سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoil U سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
evangelic U پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
english shepherd U سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
queen's weather U افتاب
sunshine U افتاب
sunless U بی افتاب
dislocating U افتاب
dislocates U افتاب
photosphere U افتاب
dislocate U افتاب
patent to the sun U افتاب رو
sunniest U افتاب رو
sun U افتاب
sunning U افتاب
sunny U افتاب رو
suns U افتاب
sunned U افتاب
sunnier U افتاب رو
subsolar U در فل افتاب
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
concentration cell corrosion U نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
giant circle U افتاب شکسته
heliolatrous U افتاب پرست
heliograph U افتاب نگار
helianthemum U چرخ افتاب
sunshades U افتاب گردان
daisies U گل افتاب گردان
german giant swing U افتاب شکسته
girasol U گل افتاب پرست
helianthus U گل افتاب گردان
girasole U گل افتاب پرست
giant swing U افتاب یا مهتاب
helianthemum U افتاب چرخ
sunshade U افتاب گردان
broiling sun U افتاب سوزان
visors U افتاب گردان
sunstroke U افتاب زدگی
dawn U طلوع افتاب
dawned U طلوع افتاب
dawning U طلوع افتاب
dawns U طلوع افتاب
sundials U شاخص افتاب
sundial U شاخص افتاب
sunburn U افتاب زدگی
daisy U گل افتاب گردان
streamer U تیغ افتاب
chamaeleon U افتاب پرست
chamaeleontis U افتاب پرست
cockshut U غروب افتاب
sunflowers U گل افتاب گردان
heliotrope U افتاب گرای
heliosis U افتاب زدگی
sunflower U گل افتاب گردان
eclipse of sun U افتاب گرفتگی
dry in the sun U خشکاندن در افتاب
sunrise U طلوع افتاب
bask U افتاب خوردن
sunrises U طلوع افتاب
basked U افتاب خوردن
basking U افتاب خوردن
basks U افتاب خوردن
streamers U تیغ افتاب
sun worshipper U افتاب پرست
sun dried U در افتاب خشکانیده
sunup U طلوع افتاب
sunward U سوی افتاب
roman candle U افتاب مهتاب
turnsole U گل افتاب گردان
patent to the sun U افتاب گیر
visard U افتاب گردان
p of the sun U طلوع افتاب
visorless U بی افتاب گردان
vizor U افتاب گردان
sunstruck U افتاب زده
sunshiny U افتاب گیر
sunshine recorder U افتاب سنج
sun struck U افتاب زده
sun worship U افتاب پرستی
sunbaked U افتاب پخته
sun burn U افتاب زدگی
sun beam U پرتو افتاب
solarization U تابش افتاب
solarism U افسانههای افتاب
sunlike U مانند افتاب
sunbath U حمام افتاب
p of the sun U نیش افتاب
weather beaten U افتاب زده
heliotherapy U معالجه با افتاب
heliotropism U افتاب گرایی
sunlight U نور افتاب
heliophilous U افتاب دوست
visor U افتاب گردان
sunshine U تابش افتاب
sunsets U غروب افتاب
heliotrope U گل افتاب پرست
heliologist U افتاب شناس
sunbeams U تیغ افتاب
sunbeams U پرتو افتاب
sunbeam U تیغ افتاب
sunbeam U پرتو افتاب
sunshine U نور افتاب
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
solarize U درمعرض افتاب قراردادن
peeped U نیش افتاب روزنه
peep U نیش افتاب روزنه
basks U حمام افتاب گرفتن
sun hat U کلاه افتاب گیر
peeps U نیش افتاب روزنه
Recent search history Forum search
2transmembrane
1berin
1a bitch nigga dats ashit idont like
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com